افسانه مادر
افسانه مادر
آغوش تو آغوش خداست مادر
تاج سرم و بهتر از جهانست مادر
تو فردوسی و جان جهانی مادر
مادر توئی و آین? نور خدائی مادر
در قلب تو نیروی بهار است مادر
هم دیدن تو مثل نماز است مادر
تابش مه از روی تو باشد مادر
حسرت شب از موی تو باشد مادر
هم جانی و هم جانانهای مادر
افسوس که افسانهای مادر
افسوس که افسانهای
افسوس
بهلول زمانه (محمد جلیل)، 21/10/86 ساعت 3 نیمه شب