سرنوشت نو
سرنوشت نو
من در این دنیا گرفتار آمدم
شاد هستم که با درد به درگاه آمدم
آبرو دارم با نداری آمدم
چه میخواهم تو می دانی آن ده
اشک از دیده روانست
دل پر ز درد و آه و ویران
هرچه را تو خود دادی نیک
ندانم چیست خوب و بد چیست مرادم ده
گر خدای من توئی به نزدت از فلک نالان آمدم
خود زن ز نو رقم سرنوشتم گویم به دنیای مست، با دست پر آمدم
بهلول زمانه (محمد جلیل) 2/10/82